آرام و آهسته گام بر میدارم،،،هرچند نــامطمئــنم اما باز هم به جلو میروم
میروم تا شاید بتوانم اندکی از خود دور گَـــردم
دور گردم تا شاید بتوانم در این دنیای وانفسا اندکیخــودفـــــروشــــی
نمایم
اما نه آن خودفروشی که همگان می پندارند....نــه!!!چراکه من تنها در پی فروختن اندکی از خویشتنم
من در پی فروختن وجــدان خویشم
در پی آنم تا شاید کمی آرام گیرم
در پی فروش وجدانم هستم تا شاید بتوانم در مقابل این ظلم روزگار زبان بر دندان خود گیرم و دم بر نزنم
در پی فروش این نعمت خدادادیم تا شاید بتوان اندکی؛؛آری تنها اندکی از ظالم بودن بندگان خدا را تحمل نمایم و خود را از گٌرده روزگار بیرون کشم
آری،،من در پی آنم تا شاید بتوانم شبها را با آرامش سپری کنم ،،تا شاید اندکی فارغ از دنیا و مردم گردم
و اینک هر چند که نامطمئنم!!! اما بدنبال خریداری برای وجدان خویشم
چراکه نمیتوانم مثل هزاران انسان دیگر پای بر روی آن نهم
نمیتوانم....
پس چه بهتر که از آن رهایی یابم